صورتی است از شاهسفرغم
شاهیسفرغم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شاهیسفرغم. [ ف َغ َ ] ( اِ مرکب ) صورتی است از شاهسفرغم :
زلف شاهیسفرغم و روی سمن
چشم بادام و دیده انگور.
زلف شاهیسفرغم و روی سمن
چشم بادام و دیده انگور.
مسعودسعد.
رجوع به شاهسفرغم شود.کلمات دیگر: