abate, alleviate, discount, modify, slake, rebate, relieve
تخفیف دادن
فارسی به انگلیسی
to give a reduction
فارسی به عربی
اشعر بالارتیاح , اهدا , اوطا , تخفیض , خفف , سکن , ضوء
مترادف و متضاد
کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن، اب گرفتن از، به زور تصرف کردن، خرد ساختن، فرو نشستن
تخفیف دادن، کمک کردن، داشتن، تسلی دادن، بر کنار کردن، خلاص کردن، تغییر پست دادن، بر جسته ساختن، ریدن
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، سبک کردن، تسکین دادن
تخفیف دادن، ارام کردن
تخفیف دادن، کاستن، برات را نزول کردن
تخفیف دادن، فرود امدن، پیاده شدن، فروکش کردن
تخفیف دادن، خرد ساختن، کم کردن، دلیل و برهان اوردن، نگهداشتن، پایین اوردن، بال زدن بطرف پایین، خیساندن
تخفیف دادن، کاستن، باطل کردن، خفت دادن، فسخ کردن، کسر کردن، عمل موهن انجام دادن
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، کم کردن، رقیق کردن، نازک کردن، کم تقصیر قلمداد کردن، کاستن از، کوچک کردن، کم ارزش قلمداد کردن
خرد شدن، تخفیف دادن، فروکش کردن، پایین اوردن، تنزل دادن، کاستن از، اخم کردن
تخفیف دادن، کاستن، پایین اوردن، خراب کردن، دریافت کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- سبک کردن سبکبار ساختن . ۲- کاستن . ۳- کم کردن قیمت چیزی را. ۴- تسکین دادن آرام دادن .
لغت نامه دهخدا
تخفیف دادن. [ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) آرام دادن. کم کردن. کاستن. ( ناظم الاطباء ). سبک ساختن. کاستن رنج :
حدیث عشق دراز است و یار نازک طبع
دماغ دردسرش نیست میدهم تخفیف.
حدیث عشق دراز است و یار نازک طبع
دماغ دردسرش نیست میدهم تخفیف.
طالب آملی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: