کلمه جو
صفحه اصلی

پرورش دادن

فارسی به انگلیسی

breed, cultivate, develop, exercise, foster, keep, nourish, nurture, raise, rear, uprear, to train, to foster, to develop

to train, to foster, to develop


breed, cultivate, develop, exercise, foster, keep, nourish, nurture, raise, rear, uprear


فارسی به عربی

تبن

مترادف و متضاد

breed (فعل)
تربیت کردن، زاییدن، تولید کردن، پروردن، بار اوردن، بدنیا آوردن، پرورش دادن

develop (فعل)
ایجاد کردن، پرورش دادن، توسعه دادن، بسط دادن

foster (فعل)
پروردن، پرورش دادن، غذا دادن، شیر دادن

bring up (فعل)
پروردن، پرورش دادن، مطرح کردن، فرهیختن، رشد دادن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پروراندن

لغت نامه دهخدا

پرورش دادن. [ پ َرْ وَ رِ دَ ] ( مص مرکب ) پروردن. پروریدن. پروراندن. پرورانیدن. تربیت کردن. بزرگ کردن. تأدیب. تعلیم. اِلماظ. ترشیح. تیمار کردن. پرستاری کردن. مراقبت کردن : و ایزد تعالی آفتاب را از نور بیافرید و آسمانها و زمینها را بدو پرورش داد. ( نوروزنامه ). || غذا و طعام دادن. تغذیه کردن.

دانشنامه عمومی

پرورش دادن (فیلم). پرورش دادن (انگلیسی: Developing) فیلم کوتاه محصول سال ۱۹۹۳ به کارگردانی ماریا کوهن است. در این فیلم ناتالی پورتمن و فرانسیس کونروی نقش آفرینی کرده اند. فیلم دربارهٔ روابط بین یک دختر و مادر است که به بیماری سرطان پستان مبتلا است.

پیشنهاد کاربران

پرورش دادن یعنی درست کردن


کلمات دیگر: