kick, rebuff, regurgitation, repulse, repulsion
پس زنی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
ذراع , رکلة , عتلة
مترادف و متضاد
کنار، تعطیل موقتی، گوشه، تنفس، پس زنی، باز گشت، طاقچه، تو رفتگی، فترت، تو رفتگی در دیوار، عقب نشینی، دوره فترت
واکنش شدید، پس زنی، عکس العمل سیاسی
طرد، پس زنی، اخراج، بیرون رانی
رد، پس زنی، تکذیب، دفع، عمل متقابل
پس زنی، برگشت، عکس العمل، دفع، واکنش، انعکاس، بازگردانی، دفع یا پیشگیری
رد، پس زنی، دفع
پس زنی، عقب زنی، کرال پشت، برگشت، لگد زنی
تندی، پس زنی، لگد
پس زنی، جابجا شدگی، جایگیری
فرهنگستان زبان و ادب
{rejection, graft rejection} [پیوند] پاسخ ایمنی شناختی بدن گیرندۀ پیوند به پیوندینۀ دریافتی
متـ . پس زدن
کلمات دیگر: