خفه شدن
فارسی به انگلیسی
to be suffocated or stifled, to go out
asphyxiate, choke, stifle, strangle, suffocate
فارسی به عربی
اختناق , بلل
مترادف و متضاد
خفه کردن، خفه شدن، خاموش کردن، در دل نگاه داشتن
خفه شدن
خفه شدن
واژه نامه بختیاریکا
تاسِستِن
پیشنهاد کاربران
choke
تعریف = . not be able to breathe because something is in your throat
تعریف = . not be able to breathe because something is in your throat
stifle
خفه شدن،
خفه کردن
e. g. she had been stifled with a pillow
با یک متکا او را خفه کرده بودند.
خفه شدن،
خفه کردن
e. g. she had been stifled with a pillow
با یک متکا او را خفه کرده بودند.
کسی که نتواند نفس بکشد
خِه نکیان
کلمات دیگر: