خلع ید
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
طرد , ملکیة
مترادف و متضاد
اخراج، خلع ید
سلب مالکیت، خلع ید
لغت نامه دهخدا
خلع ید. [ خ َ ع ِ ی َ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ماده زیر شود.
دانشنامه آزاد فارسی
خلع یَد
(در لغت به معنی چیزی را از دست کسی درآوردن) در اصطلاح حقوق، کوتاه کردن و رفع تصرّفات غیرمجاز از ناحیۀ غیرمالک در ملک غیرمنقول، مانند خلع ید از متصرف عدوانی یا غاصب. دعوای خلع ید، از لوازم مالکیت است و مالک می تواند آن را طرح کند.
(در لغت به معنی چیزی را از دست کسی درآوردن) در اصطلاح حقوق، کوتاه کردن و رفع تصرّفات غیرمجاز از ناحیۀ غیرمالک در ملک غیرمنقول، مانند خلع ید از متصرف عدوانی یا غاصب. دعوای خلع ید، از لوازم مالکیت است و مالک می تواند آن را طرح کند.
wikijoo: خلع_ید
واژه نامه بختیاریکا
بی رجِه؛ تَل بُر
پیشنهاد کاربران
باز ستاندن هرآنچه به زور، بانیرنگ، بارشوه ودروغ از کسی یا گروهی به چنگ
آورده باشند.
آورده باشند.
کوتاه نمودن دست
نمونه:
بجای �مخالفت دولت با خلع ید از مالکان کارخانجات� می توان گفت و نوشت:
ناهمداستانی دولت با کوتاه نمودن دست خداوندان کارخانه ها
نمونه:
بجای �مخالفت دولت با خلع ید از مالکان کارخانجات� می توان گفت و نوشت:
ناهمداستانی دولت با کوتاه نمودن دست خداوندان کارخانه ها
ازدست کسی خارج کردن ملک _تحویل ملک از کسی که ملک را تصاحب کرده
کلمات دیگر: