پسند کردن
فارسی به انگلیسی
to select, to admire
choose
فارسی به عربی
احترم , صدق
مترادف و متضاد
حظ کردن، تحسین کردن، پسند کردن، مورد شگفت قرار دادن، در شگفت شدن، تعجب کردن، متحیر کردن
موافقت کردن، پسند کردن، طرفداری کردن، تصویب کردن، ازمایش کردن، روا داشتن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۲- یا پسند کردن بر. ترجیح دادن.
لغت نامه دهخدا
پسند کردن. [ پ َ س َک َ دَ ] ( مص مرکب ) پسندیدن. قبول کردن :
ازو هرچه یابی به دل کن پسند
گر ایدون که جان را نخواهی گزند.
تو داد جهان آفرین کن پسند.
ز دیوان کنم هرچه باید پسند.
مکن جانت نسپاس و دل را نژند.
همی داشتی راز این روز گوش.
اسدی ( گرشاسب نامه نسخه کتابخانه مؤلف ص 17 ).
|| گزیدن. || اکتفا .
- پسند کردن بر ؛ ترجیح دادن :
که یارد آنجا رفتن مگر کسی که کند
پسند بر گه شاهنشهی چه ارژنگ.
ازو هرچه یابی به دل کن پسند
گر ایدون که جان را نخواهی گزند.
فردوسی.
مکن دلت را بیشتر زین نژندتو داد جهان آفرین کن پسند.
فردوسی.
بر این کار باشم ترا یارمندز دیوان کنم هرچه باید پسند.
فردوسی.
بدین بخششت کرد باید پسندمکن جانت نسپاس و دل را نژند.
فردوسی.
نکردی پسند ایچکس را بهوش همی داشتی راز این روز گوش.
اسدی ( گرشاسب نامه نسخه کتابخانه مؤلف ص 17 ).
|| گزیدن. || اکتفا .
- پسند کردن بر ؛ ترجیح دادن :
که یارد آنجا رفتن مگر کسی که کند
پسند بر گه شاهنشهی چه ارژنگ.
فرخی.
کلمات دیگر: