کلمه جو
صفحه اصلی

خلقی


مترادف خلقی : توده ای، مردمی، قومی، آفریده

فارسی به عربی

شعبی , مزاجی

مترادف و متضاد

natural (صفت)
ساده، ذاتی، بدیهی، دیوانه، طبیعی، نهادی، عادی، خلقی، جبلی، قهری، فطری، غریزی، سرشتی، استعداد ذاتی

popular (صفت)
محبوب، مشهور، متداول، عمومی، عوامانه، خلقی، ملی، توده پسند، نامدار، وابسته بتوده مردم

congenital (صفت)
ذاتی، مادر زادی، ارثی، موروثی، خلقی

۱. تودهای، مردمی
۲. قومی
۳. آفریده


فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به خلق
منسوب به خلقت طبیعی گهری

لغت نامه دهخدا

خلقی. [ خ ِ قی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به خلقت. طبیعی. گهری. گوهری. مادرزاد. مادرآورد. جبلی. فطری. خداداد. سرشتی. غریزی. موروثی. نهادی. ( یادداشت بخط مؤلف ).


کلمات دیگر: