کلمه جو
صفحه اصلی

خطرناک


مترادف خطرناک : بحرانی، پرخطر، مخاطره آمیز، پرمخاطره، حاد، خطیر، سخت، مهلک، کشنده، وخیم، هولناک

متضاد خطرناک : بی خطر

برابر پارسی : ترسناک، بیمناک، هراس انگیز

فارسی به انگلیسی

dangerous, dicey, forbidding, grave, hazardous, parlous, perilous, pestiferous, pestilence, serious, treacherous, unhealthy, unsafe, vicious, wicked


dangerous, hazardous, parlous, perilous, unsafe, dicey, forbidding, grave, pestiferous, pestilence, serious, treacherous, unhealthy, vicious, wicked

فارسی به عربی

جدي , خبيث , خطر , فادح , قبر , مفجع


جدی , خبیث , خطر , فادح , قبر , مفجع
مرض

مترادف و متضاد

بحرانی، پرخطر، مخاطره‌آمیز، پرمخاطره، حاد، خطیر، سخت، مهلک، کشنده، وخیم، هولناک ≠ بی‌خطر


serious (صفت)
فکور، جدی، سخت، مهم، فربه، سنگین، خطر ناک، وخیم، خطیر

parlous (صفت)
بسیار، زیرک، خطر ناک

disastrous (صفت)
مصیبت امیز، مهلک، خطر ناک، فجیع، پربلا

calamitous (صفت)
مصیبت بار، خطر ناک، فجیع، پربلا، بدبختی اور

grave (صفت)
سخت، بزرگ، مهم، بم، سنگین، خطر ناک، غمگین، موقر، مکدر

perilous (صفت)
خطر ناک، مخاطره امیز، در مخاطره

dangerous (صفت)
خطر ناک، خطیر، خوفناک

hazardous (صفت)
خطر ناک، خطیر، پرخطر

herculean (صفت)
خطر ناک، بسیار دشوار، بسیار نیرومند، وابسته به هرکول

malignant (صفت)
سرکش، زیان اور، خطر ناک، متمرد، پر ازار، بدخواه، بدخیم، بدطینت، صدمه رسان، کینه جو

jeopardous (صفت)
خطر ناک

venturesome (صفت)
متهور، خطر ناک، مخاطره امیز، پر مخاطره، با تهور

venturous (صفت)
جسور، گستاخ، متهور، بی باک، خطر ناک، پر مخاطره

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که موجب خطر گردد مهلک . هولناک پرخطر .

فرهنگ معین

( ~. ) (ص . ) هولناک ، پرخطر.

لغت نامه دهخدا

خطرناک. [ خ َ طَ ] ( ص مرکب ) مهلک. پرخطر. هولناک. مخوف. ( ناظم الاطباء ). خوفناک. ( آنندراج ) :
دریغ آن شد که در نقش خطرناک
مقابل میشود رخ با رخ خاک.
نظامی.
همان به کاندرین خاک خطرناک
ز جور خاک بنشینیم بر خاک.
نظامی.
نشد ممکن که این خاک خطرناک
بر انگشت بریده برکند خاک.
نظامی.
چه عذرآری تو ای خاکی تر از خاک
که گویایی درین خط خطرناک.
نظامی.
پس چون خودی خودپرستان روند
بکوی خطرناک مستان روند.
سعدی ( بوستان ).
سودای تو آتش جهانسوز
هجران تو ورطه خطرناک.
سعدی.
یکی را دل از دست رفته بود... و مطمح جایی خطرناک. ( گلستان سعدی ). گفتم آن نوبت اشارت من قبولت نیامد که گفتم عمل پادشاهان چون سفر دریاست خطرناک و سودمند. ( گلستان سعدی ).
طریق عشق طریقی عجب خطرناکست
نعوذ باﷲ اگر ره بمقصدی نبری.
حافظ.
گرچه منزل بس خطرناکست و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کآنرا نیست پایان غم مخور.
حافظ.
|| باارزش. باقیمت. بااعتبار. پربها :
وگر خاکم تو ای گنج خطرناک
زیارت خانه ای بر ساز ازین خاک.
نظامی.
نبینی وقت سفتن مرد حکاک
بشاگردان دهد در خطرناک.
نظامی.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی کسی یا چیزی که باعث خطر می شود، پرخطر.
۲. [قدیمی] باارزش، پربها.

دانشنامه عمومی

(پهلوی) سیجمند.


خطرناک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
خطرناک (آلبوم)
خطرناک (ترانه)
خطرناک (ترانه کسکادا)
خطرناک (فیلم)

فرهنگ فارسی ساره

هراس انگیز


پیشنهاد کاربران

Dangerous
*Leopardisa dangerous animals

سهمناک ، سهمگین

هولناک

دژ خیمان

آسیبناک/ آسیب ناک
روشنگری:
در پندار نگارنده واژه خطر برابر با ترس و بیم نیست! بلکه خطر به چم آسیب و بویژه آسیب جانی است. بنابر این واژه خطرناک/ خطر ناک واژه ای آمیخته از دو پاره که پاره نخست تازی و پاره دوم پارسی است. بنابراین �آسیبناک� جایگزین بهتری است.

پرخطر

😇. We shoud avoid from dangerous things😇
ما باید از چیز های خطرناک دوری کنیم.

برابرنهاد پارسی واژگان ( خطر ) و ( خطرناک ) چنین نیز می شوند:
1 - خطر=سیج
2 - خطرناک=سیجناک


کلمات دیگر: