ملحق
پس اورد
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
ضمیمه، الحاق، هم اورد، لاحقه، متمم، مکمل، زاویه مکمل، پس اورد
فرهنگ فارسی
( پس آورد ) ( مصدر ) رد کردن چیزی مراجعت دادن : کتابی که گرفته بود پس آورد.
واژه نامه بختیاریکا
( پس اَوُرد ) پس آورد؛ نتیجه؛ عاقبت؛ نهایت؛ روزگار پیری
کلمات دیگر: