تراوش کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اخترق , تسرب , رواسب طینیة , قاع السفینة
مترادف و متضاد
چکیدن، تراوش کردن، بیرون دادن، اهسته جریان یافتن
افشاندن، تراوش کردن، بیرون آمدن
تراوش کردن، رخنه پیدا کردن
گذاشتن، تراوش کردن، نشر کردن، نفوذ کردن، در خطوط دشمن نفوذ کردن
تراوش کردن، نفوذ کردن، فاش کردن یا شدن
تراوش کردن، نفوذ کردن در، بوسیله تراوش تجزیه کردن، به وسیله نفوذ تجزیه کردن
تراوش کردن، رد شدن، صاف کردن، نفوذ کردن
تراوش کردن، پنهان کردن، ترشح کردن
تراوش کردن، چکاندن، چکه کردن
تراوش کردن، فرانشت کردن
فرهنگ فارسی
چکیدن تراویدن .
لغت نامه دهخدا
تراوش کردن. [ ت َ وِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چکیدن. تراویدن :
نیست در دست سبوی من عنان اختیار
راز عشق از دل تراوش گر کند معذور دار.
نقش با رطل گران می گردد از رفتار تو.
نیست در دست سبوی من عنان اختیار
راز عشق از دل تراوش گر کند معذور دار.
صائب ( از بهار عجم ) ( از آنندراج ).
از خرامت بس که کیفیت تراوش می کندنقش با رطل گران می گردد از رفتار تو.
صائب ( ایضاً ).
پیشنهاد کاربران
تلاو
تراب
چکیدن
کلمات دیگر: