neglectful, nonchalant
پشت گوش فراخ
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
فترة الهدوء
مترادف و متضاد
ضعیف، سست، شل، کند، گشاد، بطی ء، فراموشکار، پشت گوش فراخ
فرهنگ فارسی
( صفت ) تنبل بیقید سپوز کار.
لغت نامه دهخدا
پشت گوش فراخ. [ پ ُ ت ِ ف َ ] ( ص مرکب ) کنایه از تنبل. ( فرهنگ ضیاء ). درنگی در کارها و در وفای وعود. سپوزکار.
گویش مازنی
/poshte goosh feraaz/ فراموش کار - بی علاقه به امور
۱فراموش کار ۲بی علاقه به امور
کلمات دیگر: