مترادف حکم دادن : فرمان دادن، دستور دادن، امر کردن، رای صادر کردن، رای دادن
حکم دادن
مترادف حکم دادن : فرمان دادن، دستور دادن، امر کردن، رای صادر کردن، رای دادن
فارسی به انگلیسی
to issue an order, to pass a judgement
hold, rule
فارسی به عربی
قاضی , قرر , موة
مترادف و متضاد
داوری کردن، قضاوت کردن، تشخیص دادن، حکم دادن، محاکمه کردن
معین کردن، تعیین کردن، معلوم کردن، محدود کردن، مشخص کردن، تصمیم گرفتن، حکم دادن
حکم دادن
فرماندادن، دستور دادن، امر کردن
رای صادر کردن، رای دادن
۱. فرماندادن، دستور دادن، امر کردن
۲. رای صادر کردن، رای دادن
کلمات دیگر: