کلمه جو
صفحه اصلی

حواس پرتی


مترادف حواس پرتی : پریشان حواسی، خرفتی، گیجی، منگی ، عدم تمرکز، بی حواسی

متضاد حواس پرتی : حواس جمعی

فارسی به انگلیسی

absent-mindedness, abstraction, distraction, haze, heebie-jeebies, preoccupation, woolgathering

absent-mindedness


فارسی به عربی

صرف الانتباه

مترادف و متضاد

distraction (اسم)
دیوانگی، گیجی، حواس پرتی

wackiness (اسم)
گیجی، حواس پرتی

پریشان‌حواسی، خرفتی، گیجی، منگی ≠ حواس‌جمعی


فرهنگ فارسی

پریشان خاطری پریشان حواسی .

حالتی که در آن با کوچک‌ترین محرک توجه فرد از موضوع منحرف می‌شود


دانشنامه عمومی

حواس پرتی (به انگلیسی: distractibility) ناتوانی برای تمرکز توجه است؛ بیمار تکالیف محول را انجام نمی دهد ، اما به پدیده های غیرمرتبط در محیط توجه نشان می دهد.
اختلال کم توجهی - بیش فعالی
توجه
ویستا

فرهنگستان زبان و ادب

{distractibility} [روان شناسی] حالتی که در آن با کوچک ترین محرک توجه فرد از موضوع منحرف می شود


کلمات دیگر: