خدا ترس آنکه از خدای ترسد
خدای ترس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خدای ترس. [ خ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) خداترس. آنکه از خدای ترسد. آنکه از خدا بیم دارد. کنایه از متقی و پرهیزگار : جمشید در اول پادشاهی سخت عادل و خدای ترس بود. ( نوروزنامه خیام ).
- خدای ناترس ؛ آنکه از خدای نترسد. بی ایمان. بی دین. ناپرهیزگار.
- ناخدای ترس ؛ خدای ناترس :
ای ناخدای ترس مشو آینه پرست
رنج دلم مخواه و منه دل بر آینه.
مست است و بی ملاحظه بیداد می کند.
- خدای ناترس ؛ آنکه از خدای نترسد. بی ایمان. بی دین. ناپرهیزگار.
- ناخدای ترس ؛ خدای ناترس :
ای ناخدای ترس مشو آینه پرست
رنج دلم مخواه و منه دل بر آینه.
خاقانی.
صبرم دهد خدای که آن ناخدای ترس مست است و بی ملاحظه بیداد می کند.
ملا شانی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: