لوذ.[ ل َ ] ( ع اِ ) کرانه کوه و جانب آن. || آنچه بدان احاطه کنند. || خم رودبار. ( منتهی الارب ). کرانه وادی. ( منتخب اللغات ). ج ، الواذ.
لوذ. [ ل َ ] ( ع مص ) پناه گرفتن به چیزی. ( منتهی الارب ). پناه گرفتن به کسی یا به چیزی یا به جائی. ( زوزنی ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). پناه جستن. پناه بردن. || پوشیده شدن به چیزی. لَواذ یا لِواذ یا لُواد. لیاذ. یقال : لاذَ بِه لوذاً و لِواذاً و لیاذاً. || گرد گرفتن چیزی را. ( منتهی الارب ).
لوذ. [ ل َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است به جبل عامل. || کوهی است در یمن. ( منتهی الارب ). کوهی است به یمن میان نجران بنی الحارث و میان مطلعالشمس. و میان لوذ و مطلعالشمس در این ناحیه کوهی معروف نیست. ( از معجم البلدان ).
لوذ. [ ل َ ] ( ع مص ) پناه گرفتن به چیزی. ( منتهی الارب ). پناه گرفتن به کسی یا به چیزی یا به جائی. ( زوزنی ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). پناه جستن. پناه بردن. || پوشیده شدن به چیزی. لَواذ یا لِواذ یا لُواد. لیاذ. یقال : لاذَ بِه لوذاً و لِواذاً و لیاذاً. || گرد گرفتن چیزی را. ( منتهی الارب ).
لوذ. [ ل َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است به جبل عامل. || کوهی است در یمن. ( منتهی الارب ). کوهی است به یمن میان نجران بنی الحارث و میان مطلعالشمس. و میان لوذ و مطلعالشمس در این ناحیه کوهی معروف نیست. ( از معجم البلدان ).