کلمه جو
صفحه اصلی

لوذ

لغت نامه دهخدا

لوذ.[ ل َ ] ( ع اِ ) کرانه کوه و جانب آن. || آنچه بدان احاطه کنند. || خم رودبار. ( منتهی الارب ). کرانه وادی. ( منتخب اللغات ). ج ، الواذ.

لوذ. [ ل َ ] ( ع مص ) پناه گرفتن به چیزی. ( منتهی الارب ). پناه گرفتن به کسی یا به چیزی یا به جائی. ( زوزنی ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). پناه جستن. پناه بردن. || پوشیده شدن به چیزی. لَواذ یا لِواذ یا لُواد. لیاذ. یقال : لاذَ بِه لوذاً و لِواذاً و لیاذاً. || گرد گرفتن چیزی را. ( منتهی الارب ).

لوذ. [ ل َ ] ( اِخ ) نام قریه ای است به جبل عامل. || کوهی است در یمن. ( منتهی الارب ). کوهی است به یمن میان نجران بنی الحارث و میان مطلعالشمس. و میان لوذ و مطلعالشمس در این ناحیه کوهی معروف نیست. ( از معجم البلدان ).

لوذ. [ ل َ ] (اِخ ) نام قریه ای است به جبل عامل . || کوهی است در یمن . (منتهی الارب ). کوهی است به یمن میان نجران بنی الحارث و میان مطلعالشمس . و میان لوذ و مطلعالشمس در این ناحیه کوهی معروف نیست . (از معجم البلدان ).


لوذ. [ ل َ ] (ع مص ) پناه گرفتن به چیزی . (منتهی الارب ). پناه گرفتن به کسی یا به چیزی یا به جائی . (زوزنی ) (ترجمان القرآن جرجانی ). پناه جستن . پناه بردن . || پوشیده شدن به چیزی . لَواذ یا لِواذ یا لُواد. لیاذ. یقال : لاذَ بِه لوذاً و لِواذاً و لیاذاً. || گرد گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ).


لوذ.[ ل َ ] (ع اِ) کرانه ٔ کوه و جانب آن . || آنچه بدان احاطه کنند. || خم رودبار. (منتهی الارب ). کرانه ٔ وادی . (منتخب اللغات ). ج ، الواذ.


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
لِواذبه شی‏ء، پناه بردن به آن و مخفی شدن به وسیله آن است «لاذَ الرَّجُلُ بِالْجَبَلِ لَُواذاً و لِیاذاً: اِسْتَتَرَبِهِ وَالْتَجَأَ» (اقرب) تسلّل خارج شدن به طور پنهانی، موقعی که رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» مردم به کاری دعوت می‏کردند بعضی‏ها در پشت سر بعضی به طور پنهانی از مسجد خارج می‏شدند «لواذ» مصدر به معنی فاعل است یعنی خدا داناست به آنانکه در پناه یکدیگر پنهانی خارج می‏شوند این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.


کلمات دیگر: