( اسم ) جمع محصن در حالت نصبی و جری ( در فارسی مراعات این قاعده نکنند ) .
محصنین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
محصنین. [ م ُ ص ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مُحصِن ( در حالت نصبی و جری ) : و احل لکم ماوراء ذلکم ان تبتغوا باموالکم محصنین غیرمسافحین. ( قرآن 24/4 ). اذا آتیتموهن اجورهن محصنین غیرمسافحین. ( قرآن 5/5 ). رجوع به محصن شود.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مُحْصِنِینَ: زنان با عفت( احصان (در اصل :ممانعت)در مورد زنان در سه مورد به کار می رود :شوهردار بودن -آزادی - عفت داشتن)
ریشه کلمه:
حصن (۱۸ بار)
«مُحْصِنینَ» از مادّه «حِصْن» در آیه فوق اشاره به حال مردان است به معنای عفیفان.
ریشه کلمه:
حصن (۱۸ بار)
«مُحْصِنینَ» از مادّه «حِصْن» در آیه فوق اشاره به حال مردان است به معنای عفیفان.
wikialkb: مُحْصِنِین
کلمات دیگر: