کوته نظری
فارسی به انگلیسی
narrow - mindedness, illiberality
pettiness, provincialism, shortsightedness
مترادف و متضاد
کوته نظری، محدودیت در افکار و عقاید محلی
فرهنگ فارسی
۱ - عدم تفکر نسبت بعواقب امور . ۲ - غفلت غافلی . ۳ - بخل امساک تنگ نظری
لغت نامه دهخدا
کوته نظری. [ ت َه ْ ن َ ظَ ] ( حامص مرکب ) کوتاه نظری. ( فرهنگ فارسی معین ). تنگ چشمی.نظرتنگی. اندک بینی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || عاری بودن از بینش و بصیرت :
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها.
در گلستان شدن و سرو خرامان دیدن.
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها.
سعدی.
با وجود رخ و بالای تو کوته نظری است در گلستان شدن و سرو خرامان دیدن.
سعدی.
و رجوع به کوته نظر، کوتاه نظر و کوتاه نظری شود. || عدم تفکر نسبت به عواقب امور. ( فرهنگ فارسی معین ؛ ذیل کوتاه نظری ). رجوع به کوتاه نظری شود.پیشنهاد کاربران
کوته نظری، یعنی اندک بینی، نداشتن نگاهِ ژرف و این نشانه و کنایه از نادانی و کم عقلی است.
قاصر نظری
کلمات دیگر: