کلمه جو
صفحه اصلی

ابرق

فرهنگ فارسی

نام منزلی از بنی عمرو بن ربیعه

لغت نامه دهخدا

ابرق. [ اَ رَ ] ( ع ص ، اِ ) سیاه و سفید. رسن دورنگ. پیسه رسن. رسن پیسه. || زمین بلند با ریگ و سنگ. خاک با سنگ و ریگ و گل درآمیخته. زمین درشت که با ریگ و سنگریزه باشد. || شفنین بحری. || طلق. || نام داروئی مقوی حافظه. ج ، اَبارق.

ابرق. [ اَ رَ ] ( اِخ ) نام منزلی از بنی عمروبن ربیعه.

ابرق . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام منزلی از بنی عمروبن ربیعه .


ابرق . [ اَ رَ ] (ع ص ، اِ) سیاه و سفید. رسن دورنگ . پیسه رسن . رسن پیسه . || زمین بلند با ریگ و سنگ . خاک با سنگ و ریگ و گل درآمیخته . زمین درشت که با ریگ و سنگریزه باشد. || شفنین بحری . || طلق . || نام داروئی مقوی حافظه . ج ، اَبارق .


دانشنامه عمومی

ابرق (یمن). أَبرَق روستای کوچکی از توابع استان عَمران در کشور یمن و در شبه جزیره عربستان واقع می باشد. این روستا در قلهٔ کوه (جبل عیال یزید) واقع شده است.
المقحفی، ابراهیم، احمد، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن در حدود ۱۲۶۳ نفر می باشد، و از پیروان مذهب مالکی هستند.روستایی است سخت گذر و کوهستانی، مردم آن از قبائل متعدد و جسور می باشند، شغل عمده مردم روستا کشاورزی و دامداری است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی حج] اَبْرَق مال اهدایی به کعبه که در دورانی درون چاهی ریخته می شد که حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) هنگام ساخت کعبه آن را کنده بودند. مردم مکه برای این مال احترام فراوانی قائل بودند و سوءاستفاده کردن از این مال را موجب نابودی می دانستند.
اَبْرَق در لغت به معنای چیزی است که در آن سیاه و سفید همراه شده باشند یا سنگ و گل و یا شن و خاک در آن آمیخته باشد. نیز به هر زمین یا کوهی که دارای دو رنگ باشد، ابرق گفته میشود.
مکان هایی به نام أبرق در حجاز وجود دارند. از میان مورخان، تنها ازرقی از ابرق به معنای مال کعبه یاد کرده است. به گفته وی هدایای کعبه درون چاهی ریخته می شد که حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) هنگام پایه گذاری خانه خدا آن را کنده بودند. شاید به سبب رنگارنگ بودن و گوناگونی این اموال اهدایی، آن ها را ابرق می گفته اند.


کلمات دیگر: