کلمه جو
صفحه اصلی

هشتیکه

لغت نامه دهخدا

هشتیکه. [ هََ ک ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش بندرگز شهرستان گرگان دارای 365 تن سکنه. آب آن از چشمه بلبل و چشمه های دیگرو چاه. محصول عمده اش برنج ، غله ، پنبه ، کنجد، صیفی ومختصر نیشکر است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

گویش مازنی

/hashtikke/ از بلوکات انزان استرآباد واقع در شرق بهشهر

از بلوکات انزان استرآباد واقع در شرق بهشهر


پیشنهاد کاربران

آخرین روستای شرقی استان مازندران که حد مزر دیوار تاریخی جر کلباد می باشد. که شغل اکثر جوانان آن دکلبندی برق فشار قوی میباشد

که در تقسیمات جدید کشوری به شهرستان گلوگاه ملحق شده است. از محصولات کشاورزی معروف آن انجیر میباشد.

هشتیکه دارای دو گروه ترک زبان سینه سپهر و مازنی زبات تات می باشد.
احتمالا هر دو گروه در دوره معاصر به این منطقه کوچ کرده اند. متاسفانه در مورد هر دو گروه مهاجر اکثریت ترک و اقلیت مازنی زبان به هشتیکه هیچ نوشته و سند مکتوبی وجود ندارد. اما به گوا تاریخ شفاهی مهاجر تات ها از صفحات شرق و احتمالا از کهنه کلباد و یا یکی از مناطق انزان به هشتیکه صورت گرفته و مهاجرت ترکان از صفحات غرب کشور و احتمالا ازمیر ترکیه انجام گرفته باشد.
آنچه محتمل است. این که ترکان هشتیکه با ترکان کوبچی و عمرانلو ساکن در گلوگاه تاریخ متفاوت داشته و با هم وارد این منطقه نشده اند.
گویش خاصو متفاوت ترکان هشتیکه ترکان گلوگاه گواه این مدعاست.
ترکی هشتیکه شباهت زیادی به ترکی استانبولی دارد. همین عامل این فرضیه تاریخ شفاهی را محتمل می کند که آنان از مردمان ازمیر ترکیه به این منطقه کوچانده شده اند. در حالی که ترکان کوبچی و عمرانلو گلوگاه از غرب دریای خزر و مناطق قرباغ. قرداغ. گنجه و شکی به گلوگاه کوچانده شده اند.
به نظر هر دو گروه برای سرحد داری و نگهبانی از جر کلباد و جلوگیری از تهاجمات اقوام بیگانه به داخل مازندران در زمان حکومت قاجار به این منطقه کوچ کرده باشند.


کلمات دیگر: