کلمه جو
صفحه اصلی

نیکومحضر


مترادف نیکومحضر : خوش سخن، خوش گفتار، خوش معاشرت، نیکوگفتار

متضاد نیکومحضر : ناخوش محضر

مترادف و متضاد

خوشسخن، خوشگفتار، خوشمعاشرت، نیکوگفتار ≠ ناخوشمحضر


فرهنگ فارسی

( صفت ) نیک محضر: (( مهرویه زنی داشت سخت پارسا و نیکو محضر ... ) )

لغت نامه دهخدا

نیکومحضر. [ م َ ض َ ] ( ص مرکب ) نیک محضر. نیکودیدار. نیکولقا : مهرویه زنی داشت سخت پارسا و نیکومحضر. ( سمک عیار از فرهنگ فارسی معین ).


کلمات دیگر: