کلمه جو
صفحه اصلی

سهل العبور


مترادف سهل العبور : پیمودنی

متضاد سهل العبور : صعب العبور

برابر پارسی : آسان، آسان رو، خوب

فارسی به انگلیسی

easy to cross


easy to pass, easy to cross

مترادف و متضاد

پیمودنی ≠ صعب‌العبور


approachable (صفت)
نزدیک شدنی، سهل العبور

فرهنگ فارسی

راهی که باساننی از آن بتوان گذشت آسان رو مقابل صعب العبور .

فرهنگ عمید

راهی که به آسانی بتوان از آن عبور کرد، آسان رو.

پیشنهاد کاربران

سهل به معنای آسان و عبور به معنای رد شدن، گذر کردن
پس معنی "سهل العبور" : راهی که میتوان به آسانی از آن عبور کرد/رد شد.


کلمات دیگر: