مترادف محل گذاشتن : اعتنا کردن، توجه کردن، وقع نهادن، محل کردن، محل نهادن
محل گذاشتن
مترادف محل گذاشتن : اعتنا کردن، توجه کردن، وقع نهادن، محل کردن، محل نهادن
مترادف و متضاد
اعتنا کردن، توجه کردن، وقع نهادن، محل کردن، محلنهادن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) اعتنا کردن اهمیت دادن . محل نهادن : حالا زنش بدون اجاز. او از خانه بیرون آمده هیچ آن وقت صدایش هم که میزند باو محل نمیگذارد . یا محل سگ گذاشتن کسی را . او را بانداز. یک سگ تلقی کردن (در جمل. منفی استعمال شود ) : محل سگ هم باو نگذاشت .
کلمات دیگر: