مترادف سلسله جنبان : پیشوا، رهبر، سرحلقه، سرخیل، قاید، باعث، بانی، محرک
سلسله جنبان
مترادف سلسله جنبان : پیشوا، رهبر، سرحلقه، سرخیل، قاید، باعث، بانی، محرک
فارسی به انگلیسی
ringleader, cause, motive
mastermind
مترادف و متضاد
پیشوا، رهبر، سرحلقه، سرخیل، قاید
باعث، بانی، محرک
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه زنجیر را جنباند . ۲ - محرک باعث سبب وسیله . ۳ - عاصی طاغی .
فرهنگ معین
( ~ . جُ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) محرک ، باعث .
لغت نامه دهخدا
سلسله جنبان. [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ْ ]( نف مرکب ) آنکه زنجیر را جنباند. ( فرهنگ فارسی معین ). سبب و وسیله و باعث و موجب. ( ناظم الاطباء ). محرک.باعث. سبب. وسیله. ( فرهنگ فارسی معین ) :
دولت اگر سلسله جنبان شود
مور تواند که سلیمان شود.
موج شراب دام پریزاد عشرت است.
دولت اگر سلسله جنبان شود
مور تواند که سلیمان شود.
وحشی.
باد بهار سلسله جنبان صحبت است موج شراب دام پریزاد عشرت است.
صائب.
|| کفیل. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
کسی که گروهی را به طریقی تحریک و رهبری کند، باعث، محرک، سلسله جنباننده.
کلمات دیگر: