جربان . [ ج َ ] (ع ص ) گرگین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جَرِب . (اقرب الموارد). اَجْرَب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
جربان
لغت نامه دهخدا
جربان . [ ج ِ ] (ع اِ) تیزی شمشیر. || غلاف شمشیر. || حمایل شمشیر. (ناظم الاطباء).
جربان. [ ج َ ] ( ع ص ) گرگین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). جَرِب. ( اقرب الموارد ). اَجْرَب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
جربان. [ ج ِ ] ( ع اِ ) تیزی شمشیر. || غلاف شمشیر. || حمایل شمشیر. ( ناظم الاطباء ).
جربان. [ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِ جریب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به جریب شود.
جربان. [ ج ِ رِب ْ با ] ( ع اِ ) تیزی شمشیر. جربان السیف ؛ تیزی شمشیر. ( منتهی الارب ). || نیام و غلاف شمشیر. || حمایل شمشیر. جُرُبّان. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ). در ناظم الاطباء جربان و جربان به کسرتین و به ضمتین و تشدید راء ضبط شده است.
جُرُبّان در تمام معانی. رجوع به جُرُبّان شود. || جربان القمیص ؛ گریبان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جیب. ( ذیل اقرب الموارد ). جوالیقی آرد: جِرِبّان الدرع و جُرُبّانها؛ جیبها ( گریبان آن ) و آن فارسی معرب است. ابوحاتم گوید: این کلمه «گریبان » فارسی است :
اذا قیل هذا لبین راجعت عبرة
لها بجربان البنیقة واکف.
جربان. [ ج ُ رُب ْ با ] ( ع اِ ) جِرِبّان در تمام معانی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( المعرب ). رجوع به جِرِبّان شود.
- جربان الثوب ؛ گریبان پیراهن. مؤلف وفیات الاعیان آرد:جربان الثوب ؛ و آن خرقه ای عریض است که بر روی یقه قرار دارد و پشت گردن را می پوشاند و آن فارسی معربی است. ( وفیات الاعیان ج 2 ص 97 ).
- جربان الدرع ؛ گریبان آن. ( المعرب ). رجوع به جِرِبّان شود.
- جربان السیف ؛ تیزی شمشیر. ( منتهی الارب ). رجوع به جِرِبّان شود.
- جربان القمیص ؛ گریبان. ( از منتهی الارب ). رجوع به جِرِبّان شود.
جربان. [ ج ِ ] ( ع اِ ) تیزی شمشیر. || غلاف شمشیر. || حمایل شمشیر. ( ناظم الاطباء ).
جربان. [ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِ جریب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به جریب شود.
جربان. [ ج ِ رِب ْ با ] ( ع اِ ) تیزی شمشیر. جربان السیف ؛ تیزی شمشیر. ( منتهی الارب ). || نیام و غلاف شمشیر. || حمایل شمشیر. جُرُبّان. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ). در ناظم الاطباء جربان و جربان به کسرتین و به ضمتین و تشدید راء ضبط شده است.
جُرُبّان در تمام معانی. رجوع به جُرُبّان شود. || جربان القمیص ؛ گریبان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جیب. ( ذیل اقرب الموارد ). جوالیقی آرد: جِرِبّان الدرع و جُرُبّانها؛ جیبها ( گریبان آن ) و آن فارسی معرب است. ابوحاتم گوید: این کلمه «گریبان » فارسی است :
اذا قیل هذا لبین راجعت عبرة
لها بجربان البنیقة واکف.
جریر ( از المعرب جوالیقی ص 99 ).
گریبان. ( مهذب الاسماء خطی ). رجوع به جُرُبّان شود. || خشتک پیراهن. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ).جربان. [ ج ُ رُب ْ با ] ( ع اِ ) جِرِبّان در تمام معانی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( المعرب ). رجوع به جِرِبّان شود.
- جربان الثوب ؛ گریبان پیراهن. مؤلف وفیات الاعیان آرد:جربان الثوب ؛ و آن خرقه ای عریض است که بر روی یقه قرار دارد و پشت گردن را می پوشاند و آن فارسی معربی است. ( وفیات الاعیان ج 2 ص 97 ).
- جربان الدرع ؛ گریبان آن. ( المعرب ). رجوع به جِرِبّان شود.
- جربان السیف ؛ تیزی شمشیر. ( منتهی الارب ). رجوع به جِرِبّان شود.
- جربان القمیص ؛ گریبان. ( از منتهی الارب ). رجوع به جِرِبّان شود.
جربان . [ ج ِ رِب ْ با ] (ع اِ) تیزی شمشیر. جربان السیف ؛ تیزی شمشیر. (منتهی الارب ). || نیام و غلاف شمشیر. || حمایل شمشیر. جُرُبّان . (منتهی الارب ) (قطر المحیط). در ناظم الاطباء جربان و جربان به کسرتین و به ضمتین و تشدید راء ضبط شده است .
جُرُبّان در تمام معانی . رجوع به جُرُبّان شود. || جربان القمیص ؛ گریبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جیب . (ذیل اقرب الموارد). جوالیقی آرد: جِرِبّان الدرع و جُرُبّانها؛ جیبها (گریبان آن ) و آن فارسی معرب است . ابوحاتم گوید: این کلمه «گریبان » فارسی است :
اذا قیل هذا لبین راجعت عبرة
لها بجربان البنیقة واکف .
گریبان . (مهذب الاسماء خطی ). رجوع به جُرُبّان شود. || خشتک پیراهن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
جُرُبّان در تمام معانی . رجوع به جُرُبّان شود. || جربان القمیص ؛ گریبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جیب . (ذیل اقرب الموارد). جوالیقی آرد: جِرِبّان الدرع و جُرُبّانها؛ جیبها (گریبان آن ) و آن فارسی معرب است . ابوحاتم گوید: این کلمه «گریبان » فارسی است :
اذا قیل هذا لبین راجعت عبرة
لها بجربان البنیقة واکف .
جریر (از المعرب جوالیقی ص 99).
گریبان . (مهذب الاسماء خطی ). رجوع به جُرُبّان شود. || خشتک پیراهن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
جربان . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جریب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به جریب شود.
جربان . [ ج ُ رُب ْ با ] (ع اِ) جِرِبّان در تمام معانی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المعرب ). رجوع به جِرِبّان شود.
- جربان الثوب ؛ گریبان پیراهن . مؤلف وفیات الاعیان آرد:جربان الثوب ؛ و آن خرقه ای عریض است که بر روی یقه قرار دارد و پشت گردن را می پوشاند و آن فارسی معربی است . (وفیات الاعیان ج 2 ص 97).
- جربان الدرع ؛ گریبان آن . (المعرب ). رجوع به جِرِبّان شود.
- جربان السیف ؛ تیزی شمشیر. (منتهی الارب ). رجوع به جِرِبّان شود.
- جربان القمیص ؛ گریبان . (از منتهی الارب ). رجوع به جِرِبّان شود.
پیشنهاد کاربران
معشوقه
کلمات دیگر: