کلمه جو
صفحه اصلی

جزستان

فرهنگ فارسی

از دیه های ساوه

لغت نامه دهخدا

جزستان. [ ] ( اِخ ) از طسوج سراجه قم. ( از تاریخ قم ص 121 ).

جزستان. [ ] ( اِخ ) رستاق ساوه و جزستان. رجوع به تاریخ قم ص 116 شود.

جزستان. [ ] ( اِخ ) از دیه های ساوه. ( از تاریخ قم ص 140 ).

جزستان . [ ] (اِخ ) از دیه های ساوه . (از تاریخ قم ص 140).


جزستان . [ ] (اِخ ) رستاق ساوه و جزستان . رجوع به تاریخ قم ص 116 شود.


جزستان . [ ] (اِخ ) از طسوج سراجه ٔ قم . (از تاریخ قم ص 121).


پیشنهاد کاربران

معرب گزستان


کلمات دیگر: