کلمه جو
صفحه اصلی

داوری برخاستن

لغت نامه دهخدا

داوری برخاستن. [ وَ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) داوری بر طرف شدن. داوری مرتفع شدن. خلاف از میانه بیکسو شدن :
یافتندش در آن گواهی راست
مهر بنشست و داوری برخاست.
نظامی.
رجوع به داوری شود.

پیشنهاد کاربران

داوری برخاست: جنگ از میان رفت و صلح شد
یافتندش دران گواهی راست
مهر بنشست و داوری برخاست
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 577 )


کلمات دیگر: