تبیدن. [ ت َ دَ ] ( مص ) تپیدن و لرزیدن. ( ناظم الاطباء ). لرزیدن باشد. ( فرهنگ اوبهی ). اضطراب و بیقراری کردن و طبیدن بطای حطی رسم متأخرین است. ( آنندراج ) :
چو آواز سم ستوران شنید
فلاطوس را دل همی برتبید.
عاشق کسی ندیده چنین اضطراب کن.
چو آواز سم ستوران شنید
فلاطوس را دل همی برتبید.
عنصری.
مخلص بزیر تیغ ستم اینقدر متب عاشق کسی ندیده چنین اضطراب کن.
مخلص ( از آنندراج ).
|| گرم شدن. ( آنندراج ).