کلمه جو
صفحه اصلی

تبرگ

فرهنگ فارسی

دلف در لغت شاهنامه بر وزن بزرگ ضبط و به کلمه تورگ ارجاع کرده و درج آنرا هم فراموش کرده در انجمن آرا چنین کلمه را بمعنی حصار آورده .

لغت نامه دهخدا

تبرگ. [ ت ُ ب ُ ] ( اِخ ) ولف در لغت شاهنامه بر وزن بزرگ ضبط و به کلمه تورگ ارجاع کرده و درج آن را هم فراموش کرده. درانجمن آرا چنین کلمه را بمعنی حصار آورده . در شاهنامه پیدا نکردم. ( فرهنگ شاهنامه شفق ) :
به پیش سپاه اندرآمد تبرگ
که خاقان ورا خواندی پیر گرگ.
فردوسی.

دانشنامه عمومی

تُبُرگ، در شاهنامه نام پهلوانی چینی است که به فرمان خاقان راه بر گردیه بست تا او را به چین بازگرداند و او را وادار سازد که پس از بازگشت به همسری خاقان درآید. گردیه جامهٔ رزم پوشید، با تبرگ به نبرد پرداخت و با نیزه کمرگاه پهلوان چینی را بردرید.
شاهنامه
فردوسی در ابیاتی از شاهنامه، از تبرگ یاد کرده، که بیت زیر از آن جمله است:

پیشنهاد کاربران

تُبُرگ می تواند توَ - بُرج باشد یعنی بُرج نیرومند یا مانند بُرج نیرومند.


کلمات دیگر: