کلمه جو
صفحه اصلی

ربوط

لغت نامه دهخدا

ربوط. [ رُ ] ( اِخ ) نام یکی از پاسگاههای بخش مرکزی موسیان شهرستان دشت میشان. هوای آن گرمسیر و سکنه آن فقط مأموران انتظامی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

ربوط. [ رُ ] ( اِخ ) چم هندی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ). رجوع به چم هندی شود.

ربوط. [ رُ ] (اِخ ) چم هندی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). رجوع به چم هندی شود.


ربوط. [ رُ ] (اِخ ) نام یکی از پاسگاههای بخش مرکزی موسیان شهرستان دشت میشان . هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن فقط مأموران انتظامی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


پیشنهاد کاربران

در گویش بالاگریوه ای لری شامل مناطقی از لرستان ایلام و خوزستان این واژه به معنای بی ارزش و بی مقدار معنا میشود.

مردم اندیمشک سگ شرف دارن و کل مردم جهان
. ربوط ه خوتی



کلمات دیگر: