کلمه جو
صفحه اصلی

جزنه

لغت نامه دهخدا

جزنه . [ ](اِخ ) از دیه های وزواه است . (از تاریخ قم ص 139).


جزنه. [ ج َ ن َ ] ( ع اِ ) کزبنه. ج ، جزنات. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ).

جزنه. [ ج َ ن َ ] ( اِخ ) تلفظ عربی غزنه که نام شهر معروف و بزرگی است در ماوراءالنهر. یاقوت آرد: نام شهر بزرگ و معروف غزنه قصبه زابلستان است که بین هند و غور در اطراف خراسان قرار دارد. ( از معجم البلدان ). رجوع به غزنه شود.

جزنه. [ ]( اِخ ) از دیه های وزواه است. ( از تاریخ قم ص 139 ).

جزنه . [ ج َ ن َ ] (اِخ ) تلفظ عربی غزنه که نام شهر معروف و بزرگی است در ماوراءالنهر. یاقوت آرد: نام شهر بزرگ و معروف غزنه قصبه ٔ زابلستان است که بین هند و غور در اطراف خراسان قرار دارد. (از معجم البلدان ). رجوع به غزنه شود.


جزنه . [ ج َ ن َ ] (ع اِ) کزبنه . ج ، جزنات . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).


پیشنهاد کاربران

طایفه غز یکی از طوایف افغانستان است که زبان این طایفه با هجوم چنگیز خان مغول دست خوش تغییر شد


کلمات دیگر: