مترادف نخراشیده : بی ادب، خشن، ناصاف، ناهموار
نخراشیده
مترادف نخراشیده : بی ادب، خشن، ناصاف، ناهموار
مترادف و متضاد
۱. بیادب، خشن
۲. ناصاف، ناهموار
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - خراشیده نشده مقابل خراشیده ۲ - ناهموار.۳ - خشن بی ادب . یانتراشیده ونخراشیده .
فرهنگ معین
(نَ خَ دِ ) (ص مف . ) (عا. ) ۱ - کنایه از: بدشکل ، ناهموار. ۲ - خشن ، بی ادب .
لغت نامه دهخدا
نخراشیده. [ ن َ خ َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) خراشیده ناشده. مقابل خراشیده. رجوع به خراشیده شود. || ناخار. ناخراشیده و ناتراشیده. ناهموار. ناملایم. خشن. بی ادب. رجوع به ناخراشیده شود.
فرهنگ عمید
خراشیده نشده، خشن و ناهموار.
واژه نامه بختیاریکا
نَرُندِه
نه راپ نه ریپ
نه راپ نه ریپ
پیشنهاد کاربران
unsoftened
یاردانقلی ، نکره
کلمات دیگر: