نبریده. [ ن َ ب ُ دَ / دِ ] ( ن مف ) بریده ناشده. نابریده. مقابل بریده. رجوع به بریده شود. || نامختون. ختنه ناکرده. اغلف. || قچقار اخته کرده که پشمش دراز نشود تا آن را ببرند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نربیج شود.
نبریده
لغت نامه دهخدا
واژه نامه بختیاریکا
( نبریدِه ) ختنه نکرده؛ حرام
کلمات دیگر: