کلمه جو
صفحه اصلی

وت

فارسی به انگلیسی

hide

فرهنگ فارسی

(اسم ) پوستین .
من مخالفم . و تو و در فارسی و تو کردن مستعمل است .

فرهنگ معین

(وَ ) (اِ. ) پوستین .

لغت نامه دهخدا

وت. [ وَ ] ( اِ ) وات. پوستین. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). رجوع به وات شود. || لباس پوستی. || سخن و وات و کلام. ( ناظم الاطباء ).

وت. [ وَت ت / وُت ت ] ( اِ صوت ) بانگ قمری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).وُتَّة مانند آن است. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

وت. [ وِ ت ُ ] ( لاتینی ، اِ ) من مخالفم. وتو. در فارسی وتو کردن مستعمل است. رجوع به وتو شود.

وت . [ وَ ] (اِ) وات . پوستین . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). رجوع به وات شود. || لباس پوستی . || سخن و وات و کلام . (ناظم الاطباء).


وت . [ وَت ت / وُت ت ] (اِ صوت ) بانگ قمری . (منتهی الارب ) (آنندراج ).وُتَّة مانند آن است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).


وت . [ وِ ت ُ ] (لاتینی ، اِ) من مخالفم . وتو. در فارسی وتو کردن مستعمل است . رجوع به وتو شود.


دانشنامه عمومی

وَت یک صومعه در تایلند، کامبوج یا لائوس است که نام آن از زبان سانسکریت: वाट به معنی محفظه گرفته شده است.

گویش مازنی

/vat/ بد ناپسند

بد ناپسند


جدول کلمات

بانگ قمری


کلمات دیگر: