تابع تر
اتبع
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اتبع. [ اَ ب َ ] ( ع ن تف ) تابعتر: و از عبداﷲ محمدبن الفضل البلخی می آید که گفت : اعرف الناس باﷲ اشدهم مجاهدةً فی اوامره و اتبعهم بسنة نبیه. ( هجویری ).
- امثال :
اتبع من تولب ؛ پیروتر از خرکرّه.
- امثال :
اتبع من تولب ؛ پیروتر از خرکرّه.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَتَّبِعُ: پیروی می کنم
معنی أَتْبَعَ: تعقیب کرد
معنی لَّا أَتَّبِعُ: پیروی نمی کنم - متابعت نمی کنم
ریشه کلمه:
تبع (۱۷۴ بار)
معنی أَتْبَعَ: تعقیب کرد
معنی لَّا أَتَّبِعُ: پیروی نمی کنم - متابعت نمی کنم
ریشه کلمه:
تبع (۱۷۴ بار)
wikialkb: اتّبِع
پیشنهاد کاربران
تبعیت کن پیروی کن
در دستور کار خود قرار دادن ، هدف خود قرار دادن
کلمات دیگر: