مترادف مصیبت دیده : داغدیده، سوگوار، عزادار، ماتمزده
مصیبت دیده
مترادف مصیبت دیده : داغدیده، سوگوار، عزادار، ماتمزده
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنکه مصیبتی بر او وارد شده ۲- کسی که خویشاوند یا دوستی صمیم از او فوت کرده : مادر مصیبت دیده . جمع : مصیبت دیدگان .
لغت نامه دهخدا
مصیبت دیده. [ م ُ ب َ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) سوکوار. ماتمی. داغدیده. عزادیده. ماتمزده. که فرزند یابرادر یا عزیزی دیگر از دست داده باشد. مصیبت زده. عزادار. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به مصیبت زده شود.
فرهنگ عمید
کسی که مصیبتی بر او وارد شده.
جدول کلمات
منکوب
پیشنهاد کاربران
حادثه رویدادتحمل در حاجت روا نشدن
کلمات دیگر: