تحلة. [ ت َ ح ِل ْ ل َ ] ( ع اِ ) کفاره سوگند یا استثنای آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کفاره سوگند یا آنچه بدان عقد سوگند را گشایند. ( قطر المحیط ). کفاره سوگند. ( اقرب الموارد ): قد فرض اﷲ لکم تحلة اَیمانکم. ( قرآن 2/66 ). || مدت کوتاه. زمان اندک : لایموت لمؤمن ثلاثة اولاد و تمسﱡه النار الا تحلةالقسم ؛ و المعنی الا مسة یسیرة مثل تحلة قسم الحالف. ( اقرب الموارد ). تحلة القسم والیمین ؛ اندک ، و منها فتمسه النار الا تحلةالقسم ؛ ای مسة یسیرة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
تحله
لغت نامه دهخدا
تحلة. [ ت َ ح ِل ْ ل َ ] ( ع اِ ) کفاره سوگند یا استثنای آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کفاره سوگند یا آنچه بدان عقد سوگند را گشایند. ( قطر المحیط ). کفاره سوگند. ( اقرب الموارد ): قد فرض اﷲ لکم تحلة اَیمانکم. ( قرآن 2/66 ). || مدت کوتاه. زمان اندک : لایموت لمؤمن ثلاثة اولاد و تمسﱡه النار الا تحلةالقسم ؛ و المعنی الا مسة یسیرة مثل تحلة قسم الحالف. ( اقرب الموارد ). تحلة القسم والیمین ؛ اندک ، و منها فتمسه النار الا تحلةالقسم ؛ ای مسة یسیرة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
تحلة. [ ت َ ح ِل ْ ل َ ] (ع اِ) کفاره ٔ سوگند یا استثنای آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفاره ٔ سوگند یا آنچه بدان عقد سوگند را گشایند. (قطر المحیط). کفاره ٔ سوگند. (اقرب الموارد): قد فرض اﷲ لکم تحلة اَیمانکم . (قرآن 2/66). || مدت کوتاه . زمان اندک : لایموت لمؤمن ثلاثة اولاد و تمسﱡه النار الا تحلةالقسم ؛ و المعنی الا مسة یسیرة مثل تحلة قسم الحالف . (اقرب الموارد). تحلة القسم والیمین ؛ اندک ، و منها فتمسه النار الا تحلةالقسم ؛ ای مسة یسیرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تحلة. [ ت َ ح ِل ْ ل َ ] (ع مص ) سوگند راست کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تحلة یمین ؛ تحلیل یمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گشادن سوگند را به استثناء یا به کفاره یا کفاره ٔ سوگند دادن . (منتهی الارب ). راست کردن سوگند. (آنندراج ). کفاره ٔ سوگند را دادن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || حلال کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رجوع به تحلیل شود.
دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
حلل (۵۱ بار)
«تَحِلَّة» (مصدر باب تفعیل) به معنای حلال کردن است و یا به تعبیر دیگر کاری که گره قسم را بگشاید یعنی «کفاره» است.