برساختن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
ساختن یا آموختن .
ساختن واژۀ جدید به شیوهای کاملاً دلبخواهی (arbitrary) و بدون استفاده از فرایندهای واژهسازی
لغت نامه دهخدا
برساختن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) ساختن. رجوع به ساختن شود. || تعلیم دادن. آموختن. || به انجام رسانیدن. ( ناظم الاطباء ). || حبس کردن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ساختن درهمین لغت نامه شود. || جعل کردن. ساختن.
فرهنگستان زبان و ادب
{coining, coinage} [زبان شناسی] ساختن واژۀ جدید به شیوه ای کاملاً دلبخواهی (arbitrary ) و بدون استفاده از فرایندهای واژه سازی
پیشنهاد کاربران
مهیا کردن
کلمات دیگر: