خاصیت محیطی که باعث خوردگی میشود
خورندگی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خورندگی. [ خوَ / رَ دَ / دِ ] ( حامص ) حالت و چگونگی خورنده :
ازبیخورشی تنم فسرده ست
نیروی خورندگیش مرده ست.
ازبیخورشی تنم فسرده ست
نیروی خورندگیش مرده ست.
نظامی.
|| لیاقت. سزاواری. شایستگی. تناسب.فرهنگستان زبان و ادب
{corrosivity} [خوردگی] خاصیت محیطی که باعث خوردگی می شود
کلمات دیگر: