کلمه جو
صفحه اصلی

برف تازه

فرهنگ فارسی

1. برفی که تازه باریده و شکل اولیۀ برف‌بلورهای آن قابل تشخیص باشد 2. مقدار برفی که بیش از بیست‌وچهار ساعت از بارش آن نگذشته باشد


فرهنگستان زبان و ادب

{new snow} [علوم جَوّ] 1. برفی که تازه باریده و شکل اولیۀ برف بلورهای آن قابل تشخیص باشد 2. مقدار برفی که بیش از بیست وچهار ساعت از بارش آن نگذشته باشد


کلمات دیگر: