متفر. [ م ُ ف َ ] (ع ص ) کشتزاری که گیاه آن نابالیده چریده شود. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مُتفَرَة. (محیطالمحیط). و رجوع به متفرة شود.
متفر
لغت نامه دهخدا
متفر. [ م ُ ف َ ] ( ع ص ) کشتزاری که گیاه آن نابالیده چریده شود. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مُتفَرَة. ( محیطالمحیط ). و رجوع به متفرة شود.
متفر. [ م ُ ت َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) افزون شونده. ( آنندراج ). بسیار و فراوان و افزون شده. ( ناظم الاطباء ).
متفر. [ م ُ ت َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) افزون شونده. ( آنندراج ). بسیار و فراوان و افزون شده. ( ناظم الاطباء ).
متفر. [ م ُ ت َف ْ ف ِ ] (ع ص ) افزون شونده . (آنندراج ). بسیار و فراوان و افزون شده . (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: