کلمه جو
صفحه اصلی

هیاءه

لغت نامه دهخدا

هیاءة. [هََ ءَ ] (ع مص ) خوش شکل و هیأت شدن . (اقرب الموارد). || (اِ) حال چیزی و کیفیت آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پیکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). || نهاد. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ).


( هیاءة ) هیاءة. [هََ ءَ ] ( ع مص ) خوش شکل و هیأت شدن. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) حال چیزی و کیفیت آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || پیکر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ). || نهاد. ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ).

هیاءة. [ ءَ ] ( ع اِ ) هیئة. حال چیزی و کیفیت آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به مدخل قبل شود. || ( مص ) آرزومند چیزی گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). اشتیاق پیدا کردن به چیزی. ( اقرب الموارد ).

هیاءة. [ ءَ ] (ع اِ) هیئة. حال چیزی و کیفیت آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به مدخل قبل شود. || (مص ) آرزومند چیزی گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اشتیاق پیدا کردن به چیزی . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: