کلمه جو
صفحه اصلی

نثاره

لغت نامه دهخدا

( نثارة ) نثارة. [ ن ُ رَ ] ( ع اِ ) آنچه بریزد از هر چیزی ، یابه خصوص آنچه به دستار خوان بریزد و بخورند آن را جهت ثواب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
نثاره. [ ن ُ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 58 هزارگزی جنوب غربی اهواز و 12 هزارگزی مغرب راه اهواز به آبادان در کنار رودخانه کارون در دشت گرمسیری واقع است و 120 تن سکنه دارد. آبش از کارون ، محصولش غلات و صیفی و سبزی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

نثاره . [ ن ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، در 58 هزارگزی جنوب غربی اهواز و 12 هزارگزی مغرب راه اهواز به آبادان در کنار رودخانه ٔ کارون در دشت گرمسیری واقع است و 120 تن سکنه دارد. آبش از کارون ، محصولش غلات و صیفی و سبزی و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


نثارة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) آنچه بریزد از هر چیزی ، یابه خصوص آنچه به دستار خوان بریزد و بخورند آن را جهت ثواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: