کلمه جو
صفحه اصلی

کرزبان

لغت نامه دهخدا

کرزبان. [ ک ُ زُ ] ( اِخ ) اهل خراسان کرزوان گویند و شهری است در جبل به قرب طالقان و کوههایش به کوههای غور نزدیک است. ( از معجم البلدان ).

کرزبان. [ ک ُ زُ ] ( اِخ ) دهی است از مروالرود. گروهی از اهل علم از آن ناحیتند. و ممکن است حرف اول به جیم بدل شود و جرزبان نویسند. ( از معجم البلدان ).

کرزبان . [ ک ُ زُ ] (اِخ ) اهل خراسان کرزوان گویند و شهری است در جبل به قرب طالقان و کوههایش به کوههای غور نزدیک است . (از معجم البلدان ).


کرزبان . [ ک ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از مروالرود. گروهی از اهل علم از آن ناحیتند. و ممکن است حرف اول به جیم بدل شود و جرزبان نویسند. (از معجم البلدان ).



کلمات دیگر: