( کرسفة ) کرسفة. [ ک َ س َ ف َ ] ( ع مص ) پای ستور بریدن. ( از منتهی الارب ). پی ستور بریدن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تنگ بستن شتر را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || لیقه نهادن در دوات. ( از اقرب الموارد ).
کرسفه
لغت نامه دهخدا
کرسفة. [ ک َ س َ ف َ ] (ع مص ) پای ستور بریدن . (از منتهی الارب ). پی ستور بریدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تنگ بستن شتر را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || لیقه نهادن در دوات . (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: