کلمه جو
صفحه اصلی

نجفه

لغت نامه دهخدا

( نجفة ) نجفة. [ ن َ ج َ ف َ ] ( ع اِ ) جای بلند و دراز و نرم که آب بر آن نرود. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). جائی در وادی که آب بر آن نرود. ( از المنجد ). || تل. ( المنجد ). || بندآب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مسناة. ( اقرب الموارد ).

نجفة. [ ن َ ف َ ] ( ع اِ ) نجفة الکثیب ؛ بغل ریگ توده که باد و ریگ آنجای را کنده مانند آب کند کرده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کأنه جرف منجرف. ( از اقرب الموارد ).

نجفة. [ ن َ ج َ ف َ ]( اِخ ) جائی است میان بصره و بحرین. ( منتهی الارب ).

نجفة. [ ن َ ج َ ف َ ] ( اِخ ) نام بندآبی است در ظاهر کوفه که سیل را از منازل و معابر بازدارد. ( منتهی الارب ).

نجفة. [ ن ُ ف َ ] ( ع اِ ) اندک از چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کمی از چیزی. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

نجفة. [ ن َ ج َ ف َ ] (اِخ ) نام بندآبی است در ظاهر کوفه که سیل را از منازل و معابر بازدارد. (منتهی الارب ).


نجفة. [ ن َ ج َ ف َ ] (ع اِ) جای بلند و دراز و نرم که آب بر آن نرود. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جائی در وادی که آب بر آن نرود. (از المنجد). || تل . (المنجد). || بندآب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مسناة. (اقرب الموارد).


نجفة. [ ن َ ج َ ف َ ](اِخ ) جائی است میان بصره و بحرین . (منتهی الارب ).


نجفة. [ ن َ ف َ ] (ع اِ) نجفة الکثیب ؛ بغل ریگ توده که باد و ریگ آنجای را کنده مانند آب کند کرده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کأنه جرف منجرف . (از اقرب الموارد).


نجفة. [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) اندک از چیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کمی از چیزی . (اقرب الموارد) (از المنجد).



کلمات دیگر: