بهوس آمدن آرزو و خواهانی یافتن
هوس شدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هوس شدن. [ هََ وَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) به هوس آمدن. آرزو و خواهانی یافتن :
طبع تو را تا هوس نحو شد
صورت علم از دل ما محو شد.
طبع تو را تا هوس نحو شد
صورت علم از دل ما محو شد.
سعدی.
کلمات دیگر: