کلمه جو
صفحه اصلی

نجاء

لغت نامه دهخدا

نجاء. [ ن َج ْءْ ] (ع مص ) به چشم کردن کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). چشم زدن کسی را (از محیط المحیط).


نجاء. [ ن ِ ] (ع اِ) ابر که آب ریخته بود. (مهذب الاسما). ج ِ نجو، بمعنی ابر آب ریخته . (از آنندراج ). رجوع به نجو شود. || (مص ) مناجاة. (المنجد). رجوع به مناجاة شود.


نجاء. [ ن َ ] (ع مص ) رهیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رستن . (آنندراج ). نجات . نجاة. نجو. رجوع به نجو شود. || شتافتن و پیشی گرفتن . (از اقرب الموارد). بشتافتن و درگذشتن . (از منتهی الارب ). بشتافتن . (آنندراج ). || (اِ فعل )النجائک النجائک ؛ بشتاب ! بشتاب ! (از منتهی الارب ).


نجاء. [ ن ُ ] (ع اِ) اسهال یا بیماری که موجب اسهال گردد. (ناظم الاطباء).


نجاء. [ ن َ ] ( ع مص ) رهیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رستن. ( آنندراج ). نجات. نجاة. نجو. رجوع به نجو شود. || شتافتن و پیشی گرفتن. ( از اقرب الموارد ). بشتافتن و درگذشتن. ( از منتهی الارب ). بشتافتن. ( آنندراج ). || ( اِ فعل )النجائک النجائک ؛ بشتاب ! بشتاب ! ( از منتهی الارب ).

نجاء. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ابر که آب ریخته بود. ( مهذب الاسما ). ج ِ نجو، بمعنی ابر آب ریخته. ( از آنندراج ). رجوع به نجو شود. || ( مص ) مناجاة. ( المنجد ). رجوع به مناجاة شود.

نجاء. [ ن ُ ] ( ع اِ ) اسهال یا بیماری که موجب اسهال گردد. ( ناظم الاطباء ).

نجاء. [ ن َج ْءْ ] ( ع مص ) به چشم کردن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). چشم زدن کسی را ( از محیط المحیط ).

دانشنامه عمومی

نجاء (یمن). نجاء روستایی است در عزلهٔ (التهامة)، در ناحیهٔ (الجویة)، از توابع استان تَعِز در کشور یمن در شبه جزیره عربستان. جمعیت آن ۶۵۶ نفر (۸ خانوار) می باشد.
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی) .


کلمات دیگر: