کلمه جو
صفحه اصلی

کرزین

لغت نامه دهخدا

کرزین. [ ک َ ] ( اِخ ) قلعه ای است. ( منتهی الارب ). قلعه ای است از نواحی حلب بین نهر جوز و بیرة. ( از معجم البلدان ).

کرزین. [ ک ِ ] ( ع اِ ) تبر یا تبر بزرگ و ابن سیده گوید: تبری که یک سر دارد. ج ، کرازین.( از اقرب الموارد ). و رجوع به کرزن و کرازین شود.

کرزین . [ ک َ ] (اِخ ) قلعه ای است . (منتهی الارب ). قلعه ای است از نواحی حلب بین نهر جوز و بیرة. (از معجم البلدان ).


کرزین . [ ک ِ ] (ع اِ) تبر یا تبر بزرگ و ابن سیده گوید: تبری که یک سر دارد. ج ، کرازین .(از اقرب الموارد). و رجوع به کرزن و کرازین شود.



کلمات دیگر: