کلمه جو
صفحه اصلی

هوس داشتن

فارسی به انگلیسی

hanker

فرهنگ فارسی

هوس پختن هوس کردن

لغت نامه دهخدا

هوس داشتن. [ هََوَ ت َ ] ( مص مرکب ) هوس پختن. هوس کردن :
تا تو بازآمدی ای مونس جان از در غیب
هرکه در سر هوسی داشت از آن بازآمد.
سعدی.


کلمات دیگر: